قشنگی های دیروز ^_^
1.مسخره بازی سر کلاس فیزیک :دی
2.همون ماجرا که تعریف کردم در مورد سوال و دبیر ریاضیمون :))))
3.تمرین فوتسال ^_____^
4.انتخاب شدنم ^___^واهاهاهاهای
5.مهمونی
6.مسخره بازیای پسرعموم سر بازی
7.خنده هامون سر بازی :)
8.دیدن دوتا دوست بعد از چندین ماه :))
9.کادو گرفتم :)))
*دست دختر عموم روش انگار که سوخته باشه اونجوری شده بود بعد حالا هرچی پرسیدم هی مامانش میپیچوند و جواب نداد :/
موندم که مثلا چی شده که دستش اونجوری شده بعد زنموم هم هیچی نمیگه :((((
+واااای خیلی وقت بود تا 12 ظهر نخوابیده بودم ^__^ ینی از تابستون به بعد دیگه تهش نه و نیم بیدار شده بودم ولی خیییلی حال داد این همه خوابیدم بدون اینکه کسی بگه پاشو (از اثرات نبود مادر گرامه :دی )
×واااااای امروز هم برف اومد ^__^ واهاهاهای
بعد بیرون که رفته بودیم توی راه که بودیم من شیشه رو دادم پایین و دستم رو بردم بیرون و بدون توجه به اینکه دستم بی حس شده بود همونجور بیرون نگه داشتم ^__^ تا اینکه دیگه پدر گرام گفت "بچه دستتو بیار تو شیشه رو بده بالا سرما میخوری " اما خیییلی حال داد اصن یه حس باحالی بود که نگو ^___^
دیگه ببخشید اگه عکسا خوب نیس ... در حین حرکت از پشت شیشه گرفتم :)
÷فروشنده "خب چه مدلی مد نظرتونه بگین تا کمکتون کنم :) "
من "نمیدونم "
فروشنده "خب مثلا اینجوری باشه اونجوری باشه یا نه ... "
من "نمیدونم خب :/ "
مامانم "باید ببینه چی به دلش میشینه "
خب مامانم راست میگه دیگه
این چه مدل سوالیه خب :/ من هرچی به دلم بشینه رو میخرم دیگه والا ://
=کازیمو تولدت خییییییییلی خیییییییلی مبارک باشه ^___^
ایشالله به هرچی میخوای برسی :)))
**میدانید من هنوز هم منتظر یه اتفاق هیجان انگیز هستم تا یکم ...
قشنگی های امروز ^_^
1.خوابیدن تا ظهر ^__^
2.بیرون رفتن :)
3.برف ^__^ واهاهاهای
4.داییم تبلتم رو درست کرده ^_^ واهاهای
#پست قبلی تو میتونی :)