استاد خیال

ال کلاسیکو

با کلی ترفند تونستم مامانم رو راضی کنم که نریم بیرون :)
بازی شروع شد و من با کتاب ادبیات اومدم جلوی تلویزیون نشستم تا مثلا همینجوری که میبینم یه چیزی هم بخونم ولی میدونین دیگه فوتبال اونا عین ایرانیا نیس که، همه ی لحظه هاش قشنگن و حساس و من هم نتونستم چیزی بخونم 
به نظرم نیمه ی اول بارسا چندان خب بازی نکرد و من کلی داد و هوار کردم البته به نسبت دو تا تیم چندان بازی جالبی انجام ندادن 
درحین حرص خوردنای من از دست بازیکنا مامانم برگشته میگه بریم بیرون بعد میگم چرا ؟ میگه تا فوتبال رو نبینی که حرص نخوری 
بابام هم کلا فوتبالی نیس ولی نمیدونم امشب چی شده بود واسه من طرفدار رعال شده بود :/
نیمه دوم هم شانس من کابینت ساز اومده بود بعد خب منم نمیتونستم راحت تخلیه انرژی کنم ولی خب موقع گل دیگه نمیشد ساکت بشینم 
دو دیقه مونده بود تموم بشه که راموس:/ گل مساوی رو زد و من تو بهت موندم و همین شکلی به تلویزیون خیره که عاخه برای چی ؟! چرااااااا؟! یه دو دیقه رو تحمل میکردین عاخه اه:////
درسته نیمه اول چندان خوب نبودیم ولی نیمه ی دوم خیییییلی خوب بودیم و بازی هیجان داشت 

 آقا این اینیستا هم عجب بازیکنی لامصب اخه آدم اینقدر 
خوب اینقدر با ادب و با شعور اصن خیلی خووووبه ^__^
(بازیکن تیم خودمه دلم میخواد ازش تعریف کنم )

بعدا نوشت: کیست این استاد خیال به روز شد.

احساس میکنم حالم خوبه(البته اگه از از ازمون فردا فاکتور بگیرم)

:)  خب نمیدونم چرا احساس میکنم فیزیک رو عالی دادم و اگه بی دقتی نداشته باشم حتما بیست میشم :) البته که به حس های من نمیشه اعتماد کرد چون برای ریاضی هم فک میکردم عالی دادم ولی خب امروز فهمیدم که گند زدم :/ البته به نسبت کل بچه ها و نمره های بچه ها و همچنین نظر دبیر خوب شدم ولی واقعا انتظارش نداشتم 

:|  جمعه :بیخیال فردا   

  بعد از امتحان: گذشته ها گذشته (نقل قول از بقل دستی گرام)

D:  رفته بودم پیش دبیر ریاضی که برگشت بهم یه برگه سوال داد و گفت که تا آخر روز حل کنم. بعدا که بالای سوالا رو خوندم نوشته بود "برای شاگرد خوبم نیلوفر که میدانم ارزش این سوال ها را درک میکند" و من واقعا خوشحال شدم و حس خوبی بهم دست داده بود 

:(  امروز ال کلاسیکو داره و من به شدت نگرانم چون اگه بارسا بخواد این شکلی بازی کنه نه تنها امروز نمیبره بلکه قهرمان هم نمیشه و بخوام واقع بین باشم اگه رءال همینطور تا آخر فصل خوب بازی کنه پتانسیل قهرمانی رو داره 

فقط خدا کنه بارسا به خودش بیاد و ببره چون کلی تو مدرسه با بچه ها کل کل داشتیم 

:/  از سر بازی با من سیتی که بارسا برد دیگه فوتبال ندیدم و خیر سرم میخواستم امروز حتما ببینم ولی مامانم گیر داده که بریم بیرون تا برام لباس بخره:/ فقط خدا کنه بتونم راضیش کنم که نریم 

پ.ن1:ریاضیمو 17.75شدم:////

پ.ن2: اینایی رو هم که اول هر بند گذاشتم نشون دهنده ی حسم نسبت به اون موضوعه 

اصن دیدین خلاقیت از سر و روی من میباره :دی

دیدین چی شد؟!

× توقع ندارین که در برابر این حرف مامانمم که میگه بدون درس خوندن معدل بیست بیارم پوکر نشم:||| 
همچنین اینکه با زیاد درس خوندن بنده مشکل داره :|||
÷ دیشب مثلا خواستم از خودم خلاقیت نشون بدم و طی عملیاتی با لاک به جون قاب گوشیم افتادم و اولش خواستم طرح بارسا بزنم که نشد بعد پاک کردم و با یه لاک دیگه افتادم به جونش و به معنای واقعی گند زدم توش :// 
حالا امروز خواستم گندمو پاک کنم و با لاک پاک کن افتادم به جونش و بازم گند خورد توش ولی خب باز یکم قابل تحمله :// 
= چند روز پیشا که داشتم کانال هارو عوض میکردم یهو دیدم که داره آن شرلی رو نشون میده و من بس شادمان گشتم 
+ دیدین چی شد؟؟ اگه ندیدین که برین به چشم پزشک خودتون رو نشون بدید!
خیییلی باحال و شاد شده ^__^
پ.ن1: از قصد از = و  × و + استفاده کردم تا عدالت رو بینشون رعایت کرده باشم. میدونم خیلی عادلم نیاز نیس بگید : دیییی 
پ.ن2:من خیییلی خییییلی از آن شرلی خوشم میاد با اینکه یکم دختر لوس و پر حرفیه ولی دنیاش خییییییلی قشنگه ^__^

عاخه من سرم رو به کدوم دیوار بکوبم :/ ؟

تو عمرم اینقدر مهمونی نرفتم و مهمون نداشتیم که الان از وقتی امتحانای من شروع شده یا مهمونی بودیم یا مهمون داشتیم 

بعد از آدم توقع معدل بیست هم دارن :/ خب وقتی آدم نمرش کامل میشه که درس خونده باشه نه وقتی که اصن نبوده که بخواد درس بخونه 

اصن من نخوام کسی بیاد خونمون باید کی رو ببینم ؟؟ اقاجان من اصن دلم نمیخواد برم خونه کسی زور که نیس اه :// 

نگارنده اصن حوصله نداره چون شنبه امتحان فیزیک داره و هیچی نخونده و هم شنبه و هم یکشنبه کنفرانس داره و بازم هیچ کاری نکرده و علاوه بر اینها یکشنبه آزمون جامع از تمام دروس هم داره و کلی کار های دیگر ....

خوشم میاد یه امسال که من خیر سرم میخوام قشنگ بشینم درس بخونم این همه ما میریم بیرون حالا پارسال که من همش بیکار بودم و انچنان درسی نداشتم همش به خاطر برادر گرام:/ نشسته بودیم توی خونه 

فقط یه روز خواب!

داشتم فکر میکردم چه باحال بود اگه در طول هفت روز هفته به جای اینکه هر شب بخوابیم فقط یه روز کامل میخوابیدیم و بقیه روزها رو اصن نمیخوابیدیم و با خیال راحت و بدون ذره ای خواب آلودگی کارامون رو انجام میدادیم 
همینطور غذا خوردن، مثلن در طول هفته فقط یه نصف روز یا کمتر برای خوردن وقت میذاشتیم 
به نظرم اینطوری بیشتر آدم به کاراش میرسه

تو اول قطع کن!

÷سلام خوبی؟ چه خبر

×سلام خوبم تو خوبی؟

.

.

.    الان توقع دارین حرفامون رو براتون بنویسم ؟ :/ 

.

.

.

÷باشه پس کاری نداری دیگه 

×نه ممنون خدافظ 

بعد از چند ثانیه

×خدافظ دیگه نمیخوای قطع کنی احیانا

÷خب تو قطع کن تا من قطع کنم

×نه تو اول قطع کن بعد من

÷ای بابا تو قطع کن دیگه

×بزار تا سه میشرم بعد باهم قطع میکنیم اوکی؟

÷باشه.

×یک  دو   سه 

بعد از چند ثانیه

÷الووو

×ای بابا تو هم قطع نکردی

و این داستان ادامه دارد 

میگم فقط من به این مرض مبتلام که تا طرف مقابل قطع نکنه قطع نمیکنم :| یا شما هم این شکلی هستین؟

اوضاع وقتی داغون میشه که مثه اینجا هر دو طرف مبتلا باشن اصن یه وضعیه ها ://

پ.ن:از قصد هم × و ÷ گذاشتم. عاخه دیدم همه هی + و  _ میذارن داره در حق اینا اجحاف میشه واس همین :دی 

یه همچین ادم عادلی هستم من :دی


Designed By Erfan Powered by Bayan