استاد خیال

یهویی ولی بافکر

رفیق جان میدانی که نمیتوانم ببینم کسی از دستم ناراحت باشد 

من میروم اما تو برگرد و بمان، باشد؟

میدانید ابتدا میخواستم که کلا همه چیز را از ریشه و بن حذف کنم اما هرچه با خود فکر کردم دیدم نه آدمش هستم نه میتوانم که تمام راه های ارتباطی با خودم را ببندم و به همین خاطر این پست فقط باقی خواهد ماند تا اگر کسی یه وخ کاری داشت بتواند بهم بگوید 

میدانید هیچ وقت آدمی نبودم که یک جا بند شوم و اکنون هم نتوانستم بیشتر از ۷۷ روز در اینجا بمانم و بند شوم و گاهی باخود فکر میکردم که من اصلا لیاقت حضور در جمع شما مهربانان و نویسندگان را ندارم

منی که حتی ذره از نویسندگی سرم نمیشود را چه به در کنار بودن شما 

حتی گاهی فکر میکردم که چکونه این خزعبلات و چرت و پرت هایم را تحمل میکنید و میخوانید 

ازتون بابت تمامی چرت و پرت هایم و غر غر هایم معذرت میخواهم 

اگر هم کسی را ناخواسته از خود رنجانده ایم معذرت میخواهم

و همچنین با تمام وجود از همه تان که مرا تحمل کردید ممنونم 

میدانم که خییلی لوس است هنوز نیامده دارم میروم اما خب ...

اما میدانید از اونجایی که دل کندن بس سخت است همچنان خواهم خواندتان و کامنت هم خواهم گذاشت برایتان ولی دیگر اینجا هرگز نخواهم نوشت 

شاید هم اگر دوباره سنگی به سرم خورد و آدم شدم، در جایی دیگر و آدرسی دیگر بنویسم 

دوست ناشناسم میشود حال که دمای آخرم است خودت را بهم معرفی کنی تا بدانم چه کسی آنقدر مهربان است که برایم آرزوهای خوب خوب میکند 

راستی برایم دعا کنید که هم ریاضیم رو بیست بشم و هم معدلم بالا بشود وگرنه طبق قراری که باخودم گذاشتم اگه این دوتا اتفاق نیفته باید موهای بلندم رو کوتاه کوتاه بکنم 

این دمای آخر هم دست از چرت و پرت گویی هایم برنمیدارم دقت کرده اید ؟

اهان بعد چیزه دیدید چه قدر ادبی نوشتم این پستم رو 

گفتم بزار لااقل یه پست آدم وار بنویسم 

خب دیگه دارم زیادی حرف میزنم  دیگه وقتشه برم. خُبابِظ

:))

پایان


پنجشنبه ۹ دی ۹۵ , ۰۱:۳۱ پرتقالِ دیوانه
چرا آخه؟؟؟؟ :((((((
ای خدااااا
:)))
تا باعث ناراحتی نشم :)
پنجشنبه ۹ دی ۹۵ , ۰۲:۲۶ در دستان لرزان باد (ر.کازیمودوی سابق)
اِوا!
آره جون شوما :)
عه
من تازه 5-6 روزه پیدات کردم
کجا میری آخه:(
خیلی هم نویسنده ای به نظر من
و خیلی هم بلدی بنویسی
هر کی هم دوست نداره یا ناراحت میشه میتونه نخونه . نیاد بلاگت. والا
تو کجا میری
هیچ جا نمیری
تموم شد
بجای این پست هم بنویس سلام دنیا:)

ببخشید که زود رفتم :)
کاش میشد ولی وقتی یه تصمیم رو عملی کردم دیگه عوضش نمیکنم 
متاسفم 
فقط کاش بهم میگفتی کی هستی یا یه ایمیلی چیزی ازت داشتم تا اگه بعدا یه جای دیگه وبلاگی زدم بهت بدم 
امروز بلاگت سن سال تاریخ تولد منه:))
:)))
اومد پیامم؟
آره ممنون :)
قربانت:)
:)
جمعه ۱۰ دی ۹۵ , ۲۲:۴۸ رادیوبلاگیها
سوژه...
اصن فکرشو نمیکردم ممنون :)
عه من تازه اینجا دوست ‌پیدا کردم =( 
منم قصد ندارم دوستمو از دست بدم :)
کاری داشتی هستم اینجا 
خالی کردن میدون کاره ترسو هاست
منم یکی ازون ترسو ها

رفیق خودتی مگه نه ؟!

+ایمیلت رو چک کن!
من میگم بمونید و بنویسید.
نمیدونم خودمم میخوام چیکار کنم هردیقه یه تصمیم میگیرم 
ولی میدونید با نوشتنم اینجا روی حرف خودم پا میذارم و...
نمیدونم واقعا نمیدونم :( 

هر جا هستی موفق و پیروز باشی :)
ممنون :)
عه راه دالتونو میری پ.
برات آرزوی موفقیت میکنم که بعدا صدات نزنیم چچل خان :دی...
بعدم اینکه زودزود برگرد جات خالیه.
:) 
نه راه دالتون سمت درس و ایناست ولی من دلیلم چیز دیگه ای بود 
ممنون :)
چی چی خان ؟! O__o
باید ببینم چی میشه !

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan