رفیق جان میدانی که نمیتوانم ببینم کسی از دستم ناراحت باشد
من میروم اما تو برگرد و بمان، باشد؟
میدانید ابتدا میخواستم که کلا همه چیز را از ریشه و بن حذف کنم اما هرچه با خود فکر کردم دیدم نه آدمش هستم نه میتوانم که تمام راه های ارتباطی با خودم را ببندم و به همین خاطر این پست فقط باقی خواهد ماند تا اگر کسی یه وخ کاری داشت بتواند بهم بگوید
میدانید هیچ وقت آدمی نبودم که یک جا بند شوم و اکنون هم نتوانستم بیشتر از ۷۷ روز در اینجا بمانم و بند شوم و گاهی باخود فکر میکردم که من اصلا لیاقت حضور در جمع شما مهربانان و نویسندگان را ندارم
منی که حتی ذره از نویسندگی سرم نمیشود را چه به در کنار بودن شما
حتی گاهی فکر میکردم که چکونه این خزعبلات و چرت و پرت هایم را تحمل میکنید و میخوانید
ازتون بابت تمامی چرت و پرت هایم و غر غر هایم معذرت میخواهم
اگر هم کسی را ناخواسته از خود رنجانده ایم معذرت میخواهم
و همچنین با تمام وجود از همه تان که مرا تحمل کردید ممنونم
میدانم که خییلی لوس است هنوز نیامده دارم میروم اما خب ...
اما میدانید از اونجایی که دل کندن بس سخت است همچنان خواهم خواندتان و کامنت هم خواهم گذاشت برایتان ولی دیگر اینجا هرگز نخواهم نوشت
شاید هم اگر دوباره سنگی به سرم خورد و آدم شدم، در جایی دیگر و آدرسی دیگر بنویسم
دوست ناشناسم میشود حال که دمای آخرم است خودت را بهم معرفی کنی تا بدانم چه کسی آنقدر مهربان است که برایم آرزوهای خوب خوب میکند
راستی برایم دعا کنید که هم ریاضیم رو بیست بشم و هم معدلم بالا بشود وگرنه طبق قراری که باخودم گذاشتم اگه این دوتا اتفاق نیفته باید موهای بلندم رو کوتاه کوتاه بکنم
این دمای آخر هم دست از چرت و پرت گویی هایم برنمیدارم دقت کرده اید ؟
اهان بعد چیزه دیدید چه قدر ادبی نوشتم این پستم رو
گفتم بزار لااقل یه پست آدم وار بنویسم
خب دیگه دارم زیادی حرف میزنم دیگه وقتشه برم. خُبابِظ
:))
پایان