استاد خیال

به ستوه آمده ایم!

+هر خط را که میخوانم برایم تازگی دارد و مطالب مهمی درش پیدا میشود و من مجبور میشوم با هایلایت کل مطلب را خط بکشم و وقتی برای بار دوم میخوانم با خودکار قرمز زیر کلمه های کلیدی و مهم را نیز خط بکشم 
خب این چه وضعش است که من باید این همه درس را برای اولین بار بخوانم و فردا هم برم و امتحانش را بدهم ://
هرچقدر بیشتر میخوانم بیشتر حالم از خواندنشان بهم میخورد -___-
اصلا به من چه مربوط است که فلان شاه چی کار کرده یا چند سال پادشاه بوده 
یا به من چه که فلانی تندخو بوده یا فلان کالا مهم ترین کالای صادراتی بوده است 
نه واقعا به من چه ربطی داره فلانی پسر بهمان بوده است :/
آخر این چرت و پرت ها در آینده به چه درد من میخورد وقتی من فقط برای امتحان میخونم و دو روز دیگه اصن یادم نخواهد آمد

×× مغز گرام هم از این همه درس خواندن به ستوه آمده و هنگ کرده است و چند روزی میشود که خواب های چرت و پرتی میبینم که در اینجا برایتان چند موردش را خواهم آورد 
1.خانه ی عمو مهمانی بود و من و خوانواده هم قبل از مهمانی کلی کمک داشتیم میکردیم و نمیدانم دقیقا چیشد که با پسرعمویم دعوایمان شد آن هم چه دعوایی و چه صدا بلند کردن هایی و در این حد دعوای درست حسابی ای بود که من از خانه بیرون زدم و به خانه ی آن یکی عمو کوچ کردم 
البته ناگفته نماند که آن خانه ی عموی اولی بسان خانه ی خودمان بود اما وقتی از خانه بیرون آمدم بسان خانه ی خودشان بود :|
2.در خواب کتاب اجتماعی به دست و درحال خواندن درس هایش بودم و جالب قضیه اینجا بو که یک چنین درسی اصلا اندرون کتابمان وجود ندارد و من با کلی سختی داشتم در خواب به خودم فشار می آوردم تا یادش بگیرم ://
3.مسابقات فوتبال بانوان بود و از تلویزیون هم پخش میشد! و دوست بنده که دروازه بان بود با یک حرکت تیمشان را نجات داد و باعث بردشان شد و به ناگاه من که از پشت تلویزیون بازی را میدیدم در وسط زمین ظاهر شدم و به شادی با آنها پرداختم و در حین شادیمان هم آهنگ پخش میشد 
البته نمیدانم چه آهنگی بود و تا حالا به گوشم هم نخورده بود ولی جالب بود که در خوابم آهنگ پخش میشد :)
این بود یک سری از خواب های چرت و پرت بنده :دی 

پ.ن:منظور از عنوان هم من و مغزم هستیم .


مطالعااااااااات -.-
خدا را سپاس گویم که امتحانش را داده ام =| هرچند گند =\
-_____-
و بنده نیز خدا را سپاس میگویم که این را هم بدهم دیگر تمام است :)
دعوا سرِ چی؟ :))) 
فیزیکی هم بود؟؟ چک و لگد و اینا؟ :))
کم آوردی؟؟ :))
خودمم یادم نیس ولی خیلی ناجور بود 
نامرد بعد اون همه کمک هی میگفت برو گم شو و شرت رو کم کن و از این جور چیزا منم اول خواستم برم نذاشتن بعد دوباره تو تلگرام یه استکیر شَرِت کم فرستاد منم جوش آوردم کلی بارش کردم و در و بهم زدم اومدم بیرون 
چک و لگد و اینا میخواستم بزنم که خودم به فنا میرفتم :دی
کم نیاوردم ولی کلی حرص خوردم از دستش -_-
سطوح؟ :| 
سطوح؟ :|||
چرا ؟؟؟ مشکلی داره ؟! اشتباهه؟!
O__o
ستوه :|
شاید ندونی
واقعا ؟!
چه جالب !
ممنون که گفتی :)
من دیشب خواب دیدم. خواب نبود فیلم سه ساعته بود :-)))
:)))
من مورد داشتم سریال هم دیدم ینی هرشب ادامه خواب شب قبل بود :دی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan