1.دیروز به خاطر اینکه زود تعطیل میشدیم و درس خاصی هم به جز ریاضی نداشتیم مدرسه رو پیچوندم و نرفتم و به جاش روز قبلش و خود روز چهارشنبه نشستم فیزیک خوندم البته دیروز صبح ابد و یک روز رو هم دوباره دیدم . البته دبیر ریاضیمون قراره کلم رو بکنه چون روز قبل که بهش گفتم نمیام گفت اگه بیای خوبه و وجودت تو کلاس به بچه ها کمک میکنه و از این جور چیزا (از بس که سر کلاس سوال میکنم و نظرم رو میگم )
البته خودمم فکر کردم که زشت شد به حرفش گوش ندادم یا کاشکی اصن نمی پرسیدم ازش ولی خب این نرفتنم خیییلی کمکم کرد و کلی جلو افتادم
2.دیشب خونه ی مادرجونم بودیم و من به یقین رسیدم که تنهام چون پیش خانما که میری یا تو آشپزخونه هستن یا دارن در مورد ... حرف میزنن
آقایون هم که در مورد ماشین و سیاست و از این جور چیزا حرف میزنن
دختری هم که نیس برم پیشش البته دختر عموم هس که خب اونم همش سه سالشه و نمیشه باهاش مثلا حرف بزنی بازی هم که خب دو دیقه بازی میکنه بعد پامیشه میره
پیش پسر عمو هام هم که برم دیگه مثه قبل که مثلا باهم بازی نمیکنیم حرفم بخوایم بزنیم فوقش در مورد چهار تا آهنگ و خواننده و یه سری چیزای دیگه میگیم بعد هر کدوم ساکت میشیم و میریم توی گوشیامون
آخر سر هم از بس حوصلم سر میره یا با گوشیم هی ور میرم یا میرم مثلا ظرفی میشورم یا چایی میریزم
خیییلی بده همه یه هم صحبت داشته باشن الا تو
بد که نه اصن خیلی مضخرفه :(
3.امروز کلاس فیزیک داشتیم و چون دوتا کلاس بودیم توی هر میز سه نفری نشستیم و من و شکیب و مامی باهم بودیم و کلی مسخره بازی درآوردم و اونا میگفتن مثلا با فلان فرمول مشکل دارن بعد من میگفتم با نوشتن کلمه اصطحکاک مشکل دارم یا نوشتن علامت ضریب اصطحکاک که البته خیلی هم مشکل دارم مخصوصا کلمه اصطحکاک :/
4.یکی از بچه ها خییییییییلی خیییییییلی کدبانوعه و امروز لواشک آورده بود(خودش درست کرده بود)
وااااای خیلی خوشمزه بود اصن خیلی خوب بود :)
واای دلم خواست :دی
قبلا هم چند بار کیک و غذا آورده بود و خلاصه خیلی دست پختش خوبه
5.دیگه اینکه از شنبه امتحانا شروع میشه و هر روز بدون حتی یه روز فاصله ما امتحان داریم :(
6.ببخشید یکم جواب کامنتای دو پست قبلی رو دیر دادم