هیچیم نیست و یه چیزیمه
غمگین نیستم ولی حوصله هم ندارم
شاید بهتره بگم خستم به شدت خسته
دلم میخواد دو روز فقط دو روز فارغ از درس و استرس و فکر امتحان فردا باشم
دوروز فقط بخوابم بدون فکر کردن بدون مشغله ذهنی
نه اینکه بگم الان حالم بده و دپ شدم نه! اتفاقا خیلی هم این مدت همه چی خوب و روتین بوده و من هم شاد هستم ولی یه آدم شادم که حوصله حتی فوتبال بازی کردن رو هم امروز توی مدرسه نداشت
یهو میبینی در اوج شادی و خنده توی جمع در اوج سر و صدا و حرف زدن ساکت میشم و شروع میکنم فکر کردن حالا این فکر بیشتر اوقات خیال بافی های مسخرم هس و گاهی هم غمگین
کاشکی ذهن رو هم میشد خاموش کرد و بهش دستور داد یه مدت فکر نکنه به هیچی فکر نکنه
از دست ذهنم خسته شدم
میشه یه چیزیم بشه مثلا مریض بشم یا یه اتفاقی بیفته و فردا و پس فردا رو نرم مدرسه و فقط بمونم خونه و بخوابم