1.برای شیمی باید بلور درست میکردم و من هم دیشب اومدم درست کنم که خب کاشف به عمل اومد که فقط دو سه روز طول میکشه درست بشه و بیخیالش شدم و گفتم فوقش یه منفی میگیرم ولی خدا رو شکر منفی نگرفتم به جاش یه صفر خوشگل رفت جلو اسمم D:
صفرم نمره خوبیه به این قشنگی چشه مگه؟ :/
2.سر زنگ فناوری باید با یکی از بچه ها کلید سوالای امتحان ریاضی رو مینوشتیم و به زور از دبیر اجازه گرفتیم ولی اخر سر هی حرف خودشو میزد
میگفت نیاید این کار رو الان بکنید و این همه در طول هفته ریاضی دارید من همش یه زنگ باهاتون دارم اینم میخواید وسطش ریاضی حل کنید؟
بعد میگه مثه این میمونه که سر زنگ ریاضی کار فناوری رو انجام بدید.
در جواب دبیر باید بگم هیچ آدمی ریاضی رو ول نمیکنه بشینه فناوری انجام بده :|| بعدشم معلومه که ریاضی خیلی مهمتر از فناوریه و صد البته معلومه که ریاضی بهتره و شیرین تر ^_^
3.من قرار بود برم ریاضی بعد از اون برم روانشناسی بالینی ولی مامانم مثه اینکه توی سایت قلم چی دیده که اگه بخوام برم فقط غیر انتفاعی میشه و دانشگاه های معتبر نمیتونم برم
بعد امروز به این فکر کردم که برم فیزیک هسته ای بخونم.
هنو نمیدونم میخوام چیکار کنم ولی اینو میدونم که تجربی اصن نخواهم رفت
انسانی هم شاید ولی ریاضی رو دوس دارم اما نمیدونم رشته دانشگاهیم رو چیکار کنم.
4.همین الان دخترعموم زنگ زده میگه میخوام برم خونه سارا
منم تا حالا کسی به این نام ازش نشنیده بودم پرسیدم کیه؟
برگشته میگه دوست خیالیمه
بعد الان قرار شده فردا بیاد دنبالم باهم بریم خونه دوست خیالیش سارا
بازم میگم دنیای بچه ها خییییییلی شیرینه^____^