سر صف بودم و با دالتون و یه سری از بچه ها داشتیم میگفتیم و میخندیدیم که یهو سیاره هفتم(معاونمون)اومد به پشت سری من گیر داد و من و دالتون برای اینکه ما رو نبینه سرمون رو کج و پایین انداخته بودیم که یهو سیاره هفتم از پشت مقنعمو کشید و من با چشمانی که درش سوال فازت چیه موج میزد به سمتش برگشتم و بعد از من کیف دالتون را نیز کشی و شروع کرد گفتن"این چه طرز واایستادنه"دالتون همانطور که چشاش داشت از حدقه میزد بیرون درست وایساد و زیر لبی گفت که درست وایستادم و ... و بعد معاونمون برگشته میگه روتم که زیاده و.... منم اون پشت از خنده داشتم میمردم و هی لبم رو گاز میگرفتم که یه وخ جلوش نخندم
دالتون هم عین آدم وایستاده بود و هیچی هم نگفته بود و من واقعا درک نمیکردم که فازش چیه
بعد که دوقدم دور شد و من و بقیه که داشتیم منفجر میشدیم پقی زدیم زیر خنده ولی سیاره شنید و برگشت سمت من،منم گفتم حالا برم میداره میبرتم تو دفتر هی وااای!ولی خب فقط چارتا چیز گفت و پرسید نشنیدی و اینا و منم روحیم رو از دست ندادم و شروع کردم براش حرفاش رو توضیح دادم .بعد که رفت ههممون از خنده پهن زمین شده بودیم
بعد این فقط یه موردش بود
یه بار میبینی میاد میگه عزیزم ،گلم و...
یه بار هم برگه میگیره دستش شروع میکنه اسم نوشتن