خدایا به خدا یه سری وقتا توی عدالتت میمونم :(
خدای کجای عدالت اینه یکی شاد و خرم باشه یکی دیگه همه چی رو سرش خراب شده باشه
دخترش پنج شش سال سر کرد با سرطان شوهرش اونم توی شهر غریب آخر سر با یه پسر بچه آواره شد و برگشت خونه ی اجاره ای مادرش
عاخه این عدالته هنو یه سال نگذشته باباش هم بمیره
این عدالته که هنو یه هفته نگذشته بهش خبر بدن پسرت پاره ی تنت همون که تازه ماشین خریده بود کار بکنه همون که تازه سر به راه شده بود همون دسته گلش که براش دنبال زن میگشتی توی اتوبان تصادف کرده و مرده
به همین راحتی
به همین راحتی توی یه هفته عزیزاش رو از دست داد
اونم آدمی که توی پول اجاره خونش مونده آدمی که کلی مشکل داره و دلش به پسرش خوش بود
خوشیش رو گرفتی رفت ؟ چطور دلت اومد اخه؟
خدایا مگه نمیگن عادلی ؟!
پ چرا من این عدالتت رو نمیبینم ؟!
پ کو عدالتت؟
اگه عادلی پ چرا فقیر داریم ؟ پ چرا به یکی همه چی دادی و به جاش از یکی همه چی رو گرفتی؟؟
میشه عدالتت رو نشون بدی ؟ میشه نشونم بدی تا شک نکنم تو عادل بودنت ؟