+عاخ عاخ عاخ خیییلی زور داره با داداشت تا صب بیدار باشی ولی تو بشینی درس بخونی ولی اون بشینه فیلم ببینه :/
بعد صبح تو باز به خاطر درس ساعت 7 صب بیدار بشی ولی اون تا لنگ ظهر بخوابه :/
اصن خیلی زور داره :/
عاقا اصن من میخوام دانشجو بشم ! والا این داداش من که اصن درس نمیخونه :/ درسته تا هشت شب بیرونه و میگه بعد دانشگاه میره کتابخونه ولی خوبیش اینه وقتی میاد خونه دیگه ماله خودشه ولی من اصن ماله خودم نیستم و این خیلی مضخرفه ://
++چهارشنبه کارنامه دادن و طبق معمول مامان و بابای من نمیتونستن بیان و قرار بود که به خودم بدن
وقتی زنگ آخر هی مامانا میومدن و بچه ها هی استرس داشتن و یه سری هم برای مسخره بازی صورتاشون رو پوشونده بودن تا شناخته نشن و همه سراپا استرس بودن
من دست در جیب و خیالی راحت با لبخندی بر لب اونا رو نگاه میکردم و میخندیدم :دی( مثل تمام جلسه های گذشته)
ظهر که رفتم بگیرم فهمیدم که بابام اومده گرفته ولی خب خوبیش این بود که من خبر نداشتم
+++عصری دختر عموم زنگ زده میگه بیا خونمون دیگه !و مثل اینکه از صب هی گیر داده بوده و قرار شد برم اونجا
موقع اذان بود که زنگ زدم به مامانم و میگم اینجوریه من برم ؟! بعد میگه "آره دیگه با این نمره های درخشانت بایدم بری!" منم شوکه و نگران پرسیدم که چند شدم و اینا بعد میگه زیر نوزده و من وارفتم و گفتم" اخه برای چی من که همش بالا نوزده بود؟! " و برگشته میگه زیستم رو ۱۷ شدم و من دیگه گفته بودم خیلی خراب کرده باشم ۱۸ میشم
البته مامانم کارنامم رو ندیده بود و اینا رو از بابام شنیده بود
واقعا خورده بود تو برجکم و با یه همچین حالی رفتم پیش دختر عموم
دو سه ساعت بعد که اومدم خونه و کارنامم رو دیدم فهمیدم که اونا نمره های ماهانم بوده که همش ضرب شدست و معدلم هم افتضاح بوده واقعا
نمره شیمی و قرآن و دفاعی رو نذاشته بودن و حتی معدل هم نداشت و خودم حساب کردم 19.41شدم که به نسبت خوبه و احتمالا جزو رتبه ها هم میشدم ولی خب باید خییییییلی بهتر باشه
++++ سه شنبه امتحانای میان ترم تموم شد و چهارشنبه هم امتحان ترم زبان بود و یکشنبه هم ادبیات و بقیه هم از چهار دی شروع میشن و بدون حتی یک روز فاصله و واقعا برنامه مزخرفیه :/و اصلا وقت نداریم برای درس خوندن
بدون یه روز استراحت امتحانا شروع شده و واقعا همه خسته ایم خسته :////
+++++اصلا دلم نمیخواد درس بخونم و اصن یه حسی هم بهم میگه نخون به درک مگه میان ترم خوندی چیشد؟! یکم به فکر خودت باش!
دلم میخواد هرکاری بکنم جز درس داره حالم از هرچی درسه بهم میخوره یا اصن آقاجان من درس میخونم ولی ترو خدا بیخیال امتحان بشید !شایدم بهتره بگم حالم از هرچی امتحانه بهم میخوره -___-
++++++ دلم یکم هیجان میخواد. یه اتفاقی که عادی نباشه! اصن یه بهونه واسه درس نخوندن
یه چیزی که زندگی رو از این حالت روتین که همش درسه و امتحانه و اوج تفریحم میشه اینجا اومدن در بیاره
اصن مهم نیس چی باشه فقط یه اتفاق همین!