استاد خیال

من سرما نخوردم میدونم -__-

قشنگی های دیروز 

1.کلاس فیزیک 

2. چرت و پرتام با شکیب

3.برف

4.برف بازی با بچه ها ^_____^ 

5.خنده ها و ذوقمون واسه برف ^__^

6. کش رفتن هله هوله از دایی ^_^


11. میخوام یه پست رمز دار خیییلی مهم بزارم 

رمزش رو هم میدم :) هرکی خواست بگه :))

22. آبریزش بینی و عطسهو صدای داغان  و... که علامت سرما خوردگی نیستن مگه نه ؟! :/


چرا اینقدر برف میتونه حال منو خوب کنه ؟! :)

قشنگی های دیروز :)

1. خنده هامون سر زبان 

2.مسخره بازی با نیکی :)

3.دور هم بودنمون 

4.زنگ هنر رو با مهسا و نیکی و سه تا دیگه از بچه ها پیچوندیم و رفتیم مثلا پایین کمک 

5.وااای وقتی پایین بودیم کلی مسخره بازی درآوردیم و خندیدیم :)))))

6.اون خانمی که پیشمون بود رو کلی اذیت کردیم و بنده خدا سرسام گرفت :دی

7.بارسا بازی داشت ^__^ واهاهاهاهای

8. بازی به شدت قشنگ و دیدنی بود ^_^

9. بازی رو بردیم هاهاهاهاهاهاها ^__^

__________________________________________________________


11. دیروز ینی چهارشنبه ای معلوم نیس چی شد که دست طناز برید 

مثه اینکه به ظرف غذای بقل دستی من گیر کرده بود 

حالا معلوم نیس چرا ولی اینقدر خون اومد و زخمش عمیق بود که هر کاری کردیم بند نیومد و آخر سر هم دیگه رفت بعد امروز که اومد فهمیدیم 5 تا بخیه خورده 0__0 

حالا خودش دیروز عین خیالش هم نبود و هی میخندید :| به زور قبول کرد بیان دنبالش ://


22. وااااااااااااای دیشب چقدر بازی قشنگ بود ^__^ خیلی بازی جذابی بود ^__^ 

وااااااااااااای چقدر که گل کینگ قشنگ بود ^___^ واهاهاهاهای 

ینی اگه بازی رو ندیدین کلی ضرر کردین 


33. وااااااااااااای هوااااااااااااااااار داااااااااااد جیییییییییییییغ و به قول دایرکشنرا ععععععععععععر

امروز کلی برف اومد ^__^

فک کنید زنگ تفریح بری پایین و ببینی زمین کاملا سفیده ^______^ 

کلی برف بازی کردیم :)))) کلی همه یخ زدیم :دی 

کلی برف هم به صورتم زدن :) 

بعد چون مقنعه سرم نبود و همینجوری دور گردنم افتاده بود کلی برف رفت تو لباسم و یخ زدم :))

برفا هم رومون نشسته بود و روی موهامون هم اینقدر باحال شده بود ^__^

دستامونم همه یخ زده بود و بی حس شده بود بعد رفتیم تو راهرو با همون قیافه هایی که مثه آدم  برفی متحرک شده بودیم جلو شوفاژ وایستادیم هر ده نفرمون البته به جز پرنیان بعد مدیرمون اومد ازمون عکس گرفت 

ینی واقعا حیف شد گوشی نداشتیم که خودمون بخوایم بگیریم 

فقط من سرما نخورم :/ چون فقط یه سوییشرت تنم بود:///


#پست قبلی تضاد 

قشنگی :)

قشنگی های امروز ^_^

1.فک کردم از سرویس جا موندم ولی جا نموندم ^_^ واهاهاهاهای

2.مجبور کردن سارا به اینکه شرطش رو عملی کنه و ناگت بده بهون ^__^

3.مسخره بازیامون 

4.خنده هامون با مهسا و نیکی :)

5. و.....


+برای دوست یکی از بچه ها یه اتفاق خیییلی وحشتناک افتاده که خب نمیتونم بگم ولی براش ینی هم دوستم و هم دوستش دعا کنید 

++ یه آشنایی توی ccu هستش براش دعا کنید تا بهوش بیاد 


#پست قبلی حسش نی :/

حسش نی :/

+حس نوشتنم نمیاد 

++حس هایی هم که این روزا دارم خوب نیستن 

+++توقع برخورد و واکنش ازشون داشتم ولی هیچ کاری نکردن :|

++++اون هم کلاسیم هم که گفتم گم شده ... پیدا شده و حال ظاهریش خوبه :) 


قشنگی های امروز:)

1.صب تا ساعت یه ربع به هفت خوابیدم و خواب موندیم :) هار هار هار هار :|

2.خیلی باحاله که هیچی نخونی و کامل بشی^__^

3. این دبیر ریاضیمون هم فک کنم واقعا رو من یه حسابی باز کرده ها :) هر چی میشه به من میگه و خب این مورد اعتماد بودن حس خوبیه ^__^

4.به غارت بردن تغذیه بچه ها با نیکی و دالتون :دی

5.خنده هامون سر ریاضی :)

6.خنده هامون اندرون سرویس



#پست قبلی حوصله دنیا و آدماش رو ندارم 

حوصله دنیا و آدماش رو ندارم

قشنگی های دیروز :)

1.شیمی نیومد و امتحان کنسل شد ^__^

2.خنده هامون با نیکی و مهسا :)))

3.آزمایشگاه و مسخره بازیامون اونجا و آب بازی کردن ^_^

4.خنده هامون :)

5.ادا در آوردنام و خندیدن بچه ها :))))



قشنگی های امروز^___^

1.امتحان زیست کنسل شد ^___^واهاهاهاهای

2.حرفامون:)

3.رفتم پیش مهسا نشستم 

4.فوتبال دیدم :)

5. و.....

6.تبلتم رو از داییم گرفتم ^__^


+سر زنگ ادبیات دبیرمون داشت از مهسا همون سرجاش که نشسته بود می پرسید بعد یه چیزی بود من فک کردم مجاز میشه و بهش آروم گفتم بعد نگو مجاز نبود و تشخیص بود :| بعد مهسا خیلی آروم برگشته میگه "خفه شو" منم اون وسط مرده بودم از خنده :دی

++اینکه یکی باشه که بشه آدم پیشش راحت باشه و توی همه شرایط بشه روش حساب کرد و خیلی چیزای دیگه واقعا یه نعمته:))) 

+++گاهی وقتا آدما نه از خستگی نه از بیماری نه از بی خوابی و نه.... نمیخوابن 

خیلی وقتا آدما حوصله ندارن 

حوصله این دنیا وآدماش رو ندارن 

و تنها راه فرار میتونه خواب باشه 

++++ هه عمرا دیگه بزارم ببینیش :) 

از این به بعد میشم یکی دیگه 


#پست قبلی 12مورد

منتظر یه اتفاق هیجان انگیز

قشنگی های دیروز ^_^ 

1.مسخره بازی سر کلاس فیزیک :دی 

2.همون ماجرا که تعریف کردم در مورد سوال و دبیر ریاضیمون :))))

3.تمرین فوتسال ^_____^ 

4.انتخاب شدنم ^___^واهاهاهاهای 

5.مهمونی 

6.مسخره بازیای پسرعموم سر بازی 

7.خنده هامون سر بازی :)

8.دیدن دوتا دوست بعد از چندین ماه :))

9.کادو گرفتم :)))


*دست دختر عموم روش انگار که سوخته باشه اونجوری شده بود بعد حالا هرچی پرسیدم هی مامانش میپیچوند و جواب نداد :/ 

موندم که مثلا چی شده که دستش اونجوری شده بعد زنموم هم هیچی نمیگه   :((((



+واااای خیلی وقت بود تا 12 ظهر نخوابیده بودم ^__^ ینی از تابستون به بعد دیگه تهش نه و نیم بیدار شده بودم ولی خیییلی حال داد این همه خوابیدم بدون اینکه کسی بگه پاشو (از اثرات نبود مادر گرامه :دی )


×واااااای امروز هم برف اومد ^__^ واهاهاهای 

بعد بیرون که رفته بودیم توی راه که بودیم من شیشه رو دادم پایین و دستم رو بردم بیرون و بدون توجه به اینکه دستم بی حس شده بود همونجور بیرون نگه داشتم ^__^ تا اینکه دیگه پدر گرام گفت "بچه دستتو بیار تو شیشه رو بده بالا سرما میخوری " اما خیییلی حال داد اصن یه حس باحالی بود که نگو ^___^ 


برف

دیگه ببخشید اگه عکسا خوب نیس ... در حین حرکت از پشت شیشه گرفتم :)


÷فروشنده "خب چه مدلی مد نظرتونه بگین تا کمکتون کنم :) "

من "نمیدونم "

فروشنده "خب مثلا اینجوری باشه اونجوری باشه یا نه ... " 

من "نمیدونم خب :/ "

مامانم "باید ببینه چی به دلش میشینه "

خب مامانم راست میگه دیگه

 این چه مدل سوالیه خب :/ من هرچی به دلم بشینه رو میخرم دیگه والا :// 


=کازیمو تولدت خییییییییلی خیییییییلی مبارک باشه ^___^ 

ایشالله به هرچی میخوای برسی :)))

**میدانید من هنوز هم منتظر یه اتفاق هیجان انگیز هستم تا یکم ..‌.


قشنگی های امروز ^_^

1.خوابیدن تا ظهر ^__^

2.بیرون رفتن :)

3.برف ^__^ واهاهاهای

4.داییم تبلتم رو درست کرده ^_^ واهاهای 


#پست قبلی تو میتونی :)

Designed By Erfan Powered by Bayan