استاد خیال

تضاد

1. امروز تولد یکی از بهترین دوستامه ^__^ دوستی که همیشه مثه خواهر بزرگترم بوده و کلی چیز میز بهم یاد داده و کلی برام خواهری کرد :)

یه دختر به شدت مهربون ^_^ به شدت خوش اخلاق ، باحال ، خانم ^_^ ،پایه ، باحال ، خوش سلیقه و از همه مهم تر فهمیده و با درک و شعور بالا وخیییییییییییلی چیزای دیگه ...

سارای امسال بهترین تصمیم عمرش رو گرفت و باعث شد که من با تمام وجود بهش افتخار کنم :) 

آرزو میکنم از این به بعد هم توی زندگیش تمام تصمیم هاش همینقدر خوب باشن

قطعا اگه هر موقع دیگه ای بود خط ها دربارش براتون میگفتم اما حالا ...

سارای با تمام وجودم تولدت رو تبرییییییییییییییییک میگم ^_____^


2.چند روزی هس روزانه ننوشتم چون نمیتونم ببخشید :(


3. گاهی وقتا شما به اصطلاح مرد ها کاری میکنین که باعث میشه از همتون متنفرم بشم -__-

گاهی وقتا شماهایی که اسم مرد و انسان رو یدک میکشی کاری میکنی که یه حیوون هم نمیکنه 

خیلی وقتا حیوانات شرف دارن به شما آدمای وحشی و ... 

درسته تقصیر خودش بود ... درسته نباید اون ساعت میرفت بیرون ... درسته نباید به یه آدم از حیوون کمتر دل می بست و اعتماد میکرد ... درسته ....

ولی دیگه نباید نابود میشد ... نباید خودش چه روحی چه ... نابود میشد 

نباید تو که خیر سرت انسانی مثه حیوون رفتار میکردی 

هنوز سنی نداشت ... همش 15 سالش بود ... عاخه یه بچه ؟! به یه بچه نتونستی رحم کنی؟! نتونستی خودتو کنترل کنی؟! به خدا به حیوونا توهین میشه اگه بهت بگم حیوون 

پ.ن: هر طور میخواید قضاوت کنید .


#پست قبلی قشنگی :)

گذشته / حماقت

رفتیم تو گذشته ... حرف زدیم ... به حماقت هامون فکر کردیم ... وااای که چقدر احمق بودیم ... بهمون میگفت "بابا بیخیال گذشته گذشت و رفت و مرد.مگه تاثیری داشت تو زندگیت ؟! " جوابشو داد و گفت "آره" و دیگه حرفی بهمون نزد ... موندیم بخندیم به حماقتامون یا... هر کدوم توی فکر خودمون بودیم... گاهی به زبون میاوردیم ... فکر کردم من از کارم پشیمون نیستم ولی ... عذاب وجدان میدونین ینی چی ؟! ... خودمو نمیبخشم... برگشته بهم میگه "اینجوری نگاه نکن که انگار میدونی خب آدم دیگه روش نمیشه تو صورتت نگاه کنه" ... مثه همیشه با همون نگاهم که میگه "من همه چیو میدونم و ... خودتی "نگاهش میکنم و میگه "ای درد!اینجوری نگاه نکن" ... هم اون هم بقیه خوب میدونن که نمیتونن یا بلد نیستن ازم پنهون کنن ... شاید بشه گفت راهم رو عوض کرد ... هرچقدرم که اون اتفاقا بد بودن ولی خیلی چیزا ازشون یاد گرفتم ... چشمات بدون اینکه تو بخوای خبر از همه چی بهم میدن... من خیلی تیزم ... لپ های گل انداخته و چشمای... دلیل دیگه ای هم میتونن داشته باشن؟ ... میشه گفت گاهی مرورش خوبه!خوبه حماقتات یادت بیان تا دیگه تکرارشون نکنی ... 

عقده ای بدبخت :/

1.گفتم که قراره روز تولدم آزمون جامع داشته باشیم خب حالا خبرها حاکی از آن هستن که آزمون نداریم ^__^ یووووهووو 

2.بچه ها جوگیر شده بودن کل کلاس رو تمیز کردن و دیوارا رو دستمال کشیدن بعد زنگ آخر که دکتر سرمون بود،دبیر ریاضیمون که اومد کلی ازمون تعریف کرد و ازش خواست که یه پاداشی جایزه ای چیزی برامون در نظر بگیره و اونم از بچه ها پرسید و خب بچه ها هم گفتن که نمره و اینا 

از اونجایی که خب به نمره ترم که نمیتونست اضافه کنه قرار شد به نمره امتحان بعدیمون که همین دوشنبه ست اضافه کنه ^__^ واهاهاهاهای 

3.هنر از اول سال یک دونه کار هم انجام نداده بودم و حالا هم دبیرمون برگشته میگه شنبه همه کارهاتون رو بیارین (آیکون ریختن خاک روی سر )

حالا دبیر اون یکی کلاس هیچ کاری ازشون نمیخواد :// اصن خیلی هم خوبه و مهربونه تازشم جوون هم هست ولی برا ما خب طرف توی هنرستان کار میکرده و توقع داره که ما هم عین اونا باشیم :/ اصن به نظرم داره حیف میشه اینجا چون واقعا دبیر قابلی ولی خب ماها اصن هنر رو درس هم حساب نمیکنیم 

4.من نمیفهمم چرا مدیرمون امسال عقده ای بازی اینقد در میاره :/// 

حتی نذاشت نمره انظباطمون هم بیست بشه :|||

رفتن توی کلاسا و کلی از همه کم کردن و فقط به خاطر یه سری برگه برنامه ریزی مسخره دو نمره همه کم شدن :| اصن کلا توی هر کلاس اگه دو سه نفر باشن که میاوردن :/ منم که از اول سال حتی یه دونه هم ننوشتم:| 

به غیر از این هم به هد هم گیر دادن :/ اصن من این فلسفه هد رو درک نمیکنم :/ کسی که بخواد موهاش بیرون باشه با همون هد هم خب میزاره بیرون 

البته میدونید هر سال همینه و اول سال یه دو هفته هد میزاریم بعدش دیگه اصن هیچکی نمیزاره و خب کسی هم گیر نمیده ولی خب امسال این مدیرمون خیییلی داره گیر میده به معاونمون وگرنه انقدر معاون پایه ای داریم و حتی نمره ها رو هم بیست رد کرده بوده که مدیر گرام گفته که ینی چی و اینا و نذاشته:/// 

و همچنین علاوه بر اینها به ابرو این جور چیزا هم گیر دادن و با سارای بنده خدا گفتن که صورتش رو دست زده و... د عاخه مگه نمیشه یکی ابرواش خوب باشه همه که نباید ابرو پیوندی داشته باشن :// و همچنین سر یه جلسه غیبت اونم غیبتی که موجه بوده و مامانش زنگ زده و گفته کم کردن و انظباطش رو 16.25دادن :||| 

خب د عاخه این انصافه ؟! اونم ماهایی که قراره از این مدرسه بریم ؟! 

منم در بهترین شرایط حداکثر 18میشم :/ 

واس این میگم عقده ای چون حتی نذاشت دبیر ها 0.25 هم به مستمرمون اضافه کنن:| چه برسه به نمره برگه و حالا هم که انظباطمون این شکلی ://

5.به بچه ها میگفتم ما هفتم لااقل یه کاری کردیم که انظباطمون رو 15دادن الان هیچکاری نکرده دارن میدن :/ پاشین بریم یه چهار تا شیطنت بکنیم لااقل بگیم یه کاری کردیم و کم شده :/

6.داشتیم فکر میکردیم اگه زمان به عقب برمیگشت هیچوقت این مدرسه نمیومدیم درسته مدرسه خوبیه ولی با این کارایی که میکنن بچه ها ذره ای اعتماد به نفس ندارن بعدشم هممون یه سری آدم تک بعدی شدیم که همش زندگیمون شده درس 

میتونستیم یه مدرسه عادی بریم و نمره هامون هم بی دردسر بیست میشد و راحت عشق و حالمون رو میکردیم ولی حالا چی این سه سال رو الکی استرس و فشار تحمل کردیم و سه سال دیگه رو هم باید تحمل کنیم به خاطر کنکور اما اگه مدرسه عادی بود به جای شش سال خب فقط سه سال به خودمون سخت میگرفتیم  

حتی شاید اگه من اینجا نمیومدم از زیست اینقدر زده نمیشدم و ...


پس رفت

داشتم فک میکردم چیشد که من اینقدر پس رفت داشتم 
هم به نسبت سال های قبل و هم به نسبت اول سال 
نمره هام و معدلم پایین ترین نمره های توی این سه سالم هستن 
اونم اَلد امسال که نمره هام مهم هستن و برای رشته و دبیرستانی که میخوام برم اهمیت دارن 
همه از میان ترم به این ور رشد کردن و پیشترفت کردن بعد من همون سر جام موندم دارم هی دنده عقب میرم 
تنها درسم که خیلی خوبه همون فیزیکه که اونم آخر سال توی کارنامه نمره جداگونه نداره و فقط یه علوم داریم که اونم به خاطر شیمی و زیست چندان بالا نخواهد شد :(
به این فکر میکردم که همه سر کارنامه های میانترم مامان باباهاشون یا دعواشون کردن یا قول جبران گرفتن ازشون یا...
ولی من چی ؟ ... هیچی ...
نه کسی بوده بخواد دعوام کنه و نه خودم هدف آنچنان خاصی داشتم که حتما فلان رشته باید برم ... 
درس خوندم خیلی هم خوندم و غیر از زمانی که میومدم تو وبلاگ بقیش همش به درس خوندن گذشت 
حتی درس رو هم بلد بودم و جوری نبود که بگی خوندنم کافی نبوده یا درست نبوده نه ! 
ولی سر جلسه اونی که باید نبودم اون آدمی که برای بیست خونده بود نبودم 
ذره ای روی برگه تمرکز نداشتم و همینا باعث شد تا من گند ترین و افتضاح ترین معدل سه سالم رو بگیرم 
الان من میتونم چیکار کنم هان ؟! چیکار کنم که این نمره های گند و درخشانم وارد کارنامه درخشان ترم نشن ؟! 
بشینم غصه بخورم ؟ بشینم گریه کنم ؟ 
هیچکدومشون هیچ فایده ای ندارن 
آب رفته به جوی برنمیگرده 
هرچقدرم دبیر بگه من میدونم نمره تو این نبوده و تو بیست بودی و من فهمیدم که تو یادت رفته اون سوال رو بنویسی هر چقدرم بگه و بگه اینا واسه من فایده نداره واسه منی که معدل بیست میخواستم و حالا معدلم افتضاح شده 
تو که میگی بیستم از نظرت نمره منو بیست میکنی ؟ نمیکنی دیگه 
پس فردا بپرسن معدل ترم ‌ت چند شد برم بگم این شد ولی دبیر میدونه من بیست بودم و از نظر دبیر بیست بودم ؟ نه خب معلومه که کسی به اینا کاری نداره... همه فقط همون معدلی رو که گند خورده توش رو میبینن ... 
کاش زمان بر میگشت عقب و یکی بود که بهم بگه هی دختر تو این سوال رو کامل میدونی پس کاملش رو بنویس چرا جا میندازی ... هی دختر اون سوال رو یادت رفت حل کنی برگرد برو حلش کن ... بگه هی دختر ...

+کاش به منم اهمیت میدادن... کاش منم براشون مهم بودم ... کاش ...
++دلم میخواد برم تو کما و تا یک ماه هم بیرون نیام 

ضعف

از کی اینقدر ضعیف شدم ؟ 

چی شد یهو ؟چی شد که اینجوری شدم ؟

چرا اینقدر ساده گریه‌م در اومد ؟ اشک نه ها گریه اونم چه گریه ای !

اون همه حرفایی که به همه میزدم چی شد ؟ 

چرا به کارم نیومدن ؟

چرا وقتی همونا رو تحویلم میدن دلم میخواد کلشونو بکنم و سرشون داد بزنم و بگم که خفه شن ؟

بگم که خودم میدونم خودم خوب میدونم اصن اینا حرفای خودمن ولی الان به درد نمیخورن میفهمین اصلا به درد نمیخورن فقط اوضاع رو بدتر میکنن 

آره چیزی عوض نمیشه میدونم خوبم میدونم با این کارا حالم فقط بدتر میشه ولی نمیخوام دلم میخواد یه بار به حرف دلم هم که شده گوش بدم و گریه کنم ولی همش یکی مزاحم میشه اه 

چرا پا نمیشن برن ؟

چرا نمیزارن تنها باشم ؟ 

چرا....؟ 

چرا....؟

چرا....؟

دلم میخواد تنها باشم تنهای تنها و هیچکس هم نباشه هیچکس هیچکس 



ببخشید که کامنتا رو بستم واقعا توانایی شنیدن حرفی رو ندارم و همینطور جواب دادن بهشون رو 

بابت پیام های خصوصیتون هم که دادین ممنونم اما  ببخشید که جواب پیام هاتون رو نمیدم باور کنید نمیتونم خیلی ببخشید 


حقم نبود

هه ینی خیلی دمت گرما خیلی 

فکر نمیکردم اینقده بهم نگاه کنی 

فکر نمیکردم اینقده صدامو بشنوی 

فکر نمیکردم اینجوری حقم رو بدی 

د عاخه مگه چیز زیادی بود که ازت میخواستم ها ؟ 

یه چیزی بود میگفت از تو حرکت از خدا برکت 

پ اون تیکه دومش کو ها ؟؟؟؟ 

به خدا حقم این نبود 

حقم خیییلی بیشتر از این حرفا بود 

من نمیگما اونم حتی میگفت و میدونست 

نزار نا امید شم نزار که باهات قهر کنم باشه ؟! 


Designed By Erfan Powered by Bayan