استاد خیال

سخن ها دارم...

کلافم 

خستم 

دلم میخواد بشینم کلی حرف بزنم اینکه از چی بگم رو نمیدونم فقط میخوام حرف بزنم همین 

فقط یکی بیاد بگه الف تا من براش تا ی برم 


خیلی بده آدم زندگیش روتین باشه خیلی بده که همش یه سری کار های معمول و برنامه ریزی شده رو انجام بدی و هیچ اتفاقی خارج از برنامه نیفته تا لااقل یکم هیجان بده به زندگیت خیلی بده خیلی...

دلم میخواد برم یه جایی که هیچکس هیچکس نباشه 

فقط خودمو خدام باشیم بشینم براش کلی حرف بزنم 

جایی باشه که بتونم حداقل برای چند ساعت هم که شده خودم باشم خود خودم 

نمیدونم چمه ولی هرچی که هست باعث شده کلافه بشم و من اینو اصن دوست ندارم

*این پست هم موقته

همه که نباید دکتر بشن ://

نمیدونم چرا همه مادر پدرا فک میکنن که بچشون باید حتما دکتر بشه؟نه واقعا چراا؟ :/

الان از بین 120دانش آموز نهمی که ما داریم فک کنم حداقل 90نفرشون میخوان برن اول از همه مدرسه ابوریحان* بعدشم تجربی و از اونجا هم همگی باهم پزشکی تهران بعد از اون هم همه بورسیه شن برای تخصص امریکا و کانادا و اینا بعد همه هم جراح قلب یا مغز و اعصاب:/

نمیگم نمیتونن  ولی خب لااقل یه تحقیقی پرس و جویی بکنین بعد الکی توهم بزنین :|

ینی از هر ده نفر که میگه تجربی و صد البته جراح قلب هم، همه میخوان بشن 9نفرشون فقط به خاطر جو جامعه میخوان جراح بشن که خب اخر سر هم نمیشن :/

مثلن پسرعموم"ع" کارهای فنی رو خیلی خوب انجام میداد ولی به خاطر جو رفت تجربی و میخواد دندون پزشک بشه:/عاخه برادر من تو که اینقده ادا داری چه شکلی میخوای دهن یه ادم رو که معلوم نیس چند وقته مسواک زده رو باهاش کار کنی و دندوناش رو درست کنی

البته میدونین همه ی اینا به نظرم به خاطر حرفای مادر پدراست

مثلا ما کلی ادم توی مدرسمون داریم که خب طراحی و کارهای هنریش معرکه هستن ولی مامان و باباشون نمیذارن برن هنرستان و فقط هم تجربی 

خب عاخه چرا بچه استعدادش رو ول کنه بره یه رشته ای که اصن دوست نداره؟!

هرچقدر هم بگیم مادر پدر هستن ولی به نظرم اتنخاب رشته یا شغل آینده باید دست خود آدم باشه چون قراره اون آینده هر روز سر کلاس اون رشته بشینه یا سر اون کار بره 

پدر و مادر فقط باید بگن اینو بری این میشه اینو نری اون میشه همین. انتخاب باید با خودمون باشه.

یکی از خوش شانسی ها و خوشبختی های من اینه که مامان و بابام به این موضوع پی بردن و نه برای داداشم و نه برای من تصمیم نگرفتن و فقط نظرشون رو گفتن و اجباری در کار نبوده 

*ابوریحان یه مدرسه فوق العاده عالی هستش و رشته تجربی و ریاضیش معروفه.البته قبولیش هم آزمون میخواد هم مصاحبه میخواد و یه سری فاکتورهای دیگه درکل اینجوری نیس بگی من میخوام بیام اینجا اونا هم راه بدن 


ماها رو خوشحال میکنه ولی این آدما رو نه!

داشتم فکر میکردم الان که برف اومده و ماها همه خوشحال شدیم اون آدمی که جا برا خواب نداره و کارتن خوابه چی اونم خوشحال میشه؟

خب معلومه که نه! چون بارش برف مساوی با سرما و خیس شدن زمین و اون آدم هم چندان لباس گرمی نداره و جای خوابش هم همون زمین یا صندلی پارکی هست که خیس شده یا روش برف نشسته.

فکر میکردم ماها صبح بلند شدیم و با دیدن برفی که داره میاد و نشسته کلی خوشحال شدیم و انرژی گرفتیم ولی اون آدم اصن از دیدن برف خوشحال میشه؟ اصن اون آدم شب قبل به خاطر برف نتونسته بخوابه که بخواد صبح از خواب بیدار بشه و خوشحال.

چه قدر این روزا واسه این آدما سخته و چه قدر این برفی که همه رو شاد میکنه اونا رو ناراحت میکنه 

تو این روزا این آدما رو یادمون نره. ما ها هممون قطعا لباس های گرمی داریم که کوچیکمون شدن و دیگه استفاده نمیکنیم بهتره به جای اینکه یه گوشه خاک بخورن بدیمشون به این آدما تا شاید کمکی بهشون بکنه.

یا اصن به جای این که دوتا دوتا بریم پالتو کاپشن بخریم یا یه لباس 300تومنی بخریم یه کم کمتر بخریم و  بقیش رو یه لباس بخریم و بدیم به این آدما

کنگر خورده لنگر انداخته:/

ببین یه هفتس دارم تحملت میکنم و هیچی نمیگم 

هی هرکاری کردی ساکت نشستم 

هر آدمی یه ظرفیتی داره 

منم الان ظرفیتم پر شده و دیگه نمیتونم تحملت کنم میفهمی

پ با زبون خوش دارم بهت میگم پاتو از روی سر من بردار اوکی؟!

برنمیداری،نه؟!؟ پ خودت خواستی 

یکی اون نانچیکو من رو بیاره که برم به این سردرد حالی کنم از مغز و سرم بره بیرون 

هرچی این یه هفته بهش هیچی نگفتم ،گفتم هوا آلوده ست نمیتونه بره بیرون بزار حالا یه دو روز هم باشه چیزی نمیشه 

ولی دیگه پررو شده کنگر خورده لنگر انداخته قصد نداره بره:/

تقلب

من تا دوسال پیش خب تقلب میکردم البته بیشتر میرسوندم ولی خب...
از پارسال چون به جوابای خودم بیشتر از بقل دستیم و اطرافیانم اعتماد داشتم دیگه تقلب نمیکردم ولی خب الان دیگه اصن خودم هم نمیخوام 
ولی دستمو باز میزارم یا مثلا وقتی کسی ازم چیزی میپرسه بهش جواب رو میدم 
میخوام ببینم این کار هم اشتباهه یا نه؟!

به شدت رو مخه :|

دبیر  اجتماعی امسالمون تازه اومده اینجا و واقعا میتونم بگم به شدت معلم افتضاحی هستش:/
درس دادنش که اصن هیچی فقط از رو کتاب میخونه:/پرسش هاش هم از درس دادنش داغون تر:/ طوری که من هفته پیش هیچی نخونده بودم و خب سر کلاسش هم که اصن گوش نمیدم و ازم پرسید و من واقعا یه سری چرت و پرت گفتم و کامل :|| شدم
ولی حالا مگه پارسال میشد نخونده بشینی سر کلاس اجتماعی یا سرش مثلا کار دیگه ای انجام بدی
امروز گفتم بزار یه این بار رو درسای دیگم رو نخونم گوش بدم ببینم اصن چی میگی 
و ای کاش این کار رو نمیکردم چون واقعا حرصم رو دراورد 
هی هرچی میخوند از رو کتاب میگفت اینو بخونین برا فلان آزمون و از اینجور چیزا 
بهش میگی خانم فعالیت میاد تو امتحان  برمیگرده میگه من نمیخوام ولی تو فلان آزمون میاد بهتره که یاد بگیرید 
دریغ از این که یه بار بگه اینو بخونین که یاد بگیرین  برا خودتون یا مثلن اطلاعات‌ عمومی یا...
به نظر من آدم درس میخونه که لذت ببره و یه چی یاد بگیره 
نمیخونه که فلان آزمون رو فقط بده 
البته خیلیا قبول ندارن ولی خب 
وقتی هم یکی درس بده فقط برا فلان آزمون و اصن به یادگیری توجه نکنه حرصم رو در میاره:////
ینی خدا از این دبیرا نصیب گرگ بیابون نکنه که به شدت رو مخ هستن:/
۱ ۲ ۳ . . . ۵ ۶ ۷
Designed By Erfan Powered by Bayan