استاد خیال

مامان بزرگی به نام سیاره!

+عه دالتون افتاد!

_عه نیلو رفت!

مکالمات من و دالتون هنگام افتادن کیف دالتون روی زمین که به قدری خسته بودیم که حتی حال نداشتیم به هم نگاه کنیم و حرف بزنیم و همینطور از فرت(فرط؟)خستگی کیف تا آخر زنگ رو زمین موند :/

در این حد آدمای خسته ای هستیم ما


امروز معاونمون همون سیاره عین این مامان بزرگا روی زمین نشسته بود و برای هفتم هامون لقمه میگرفت میخوردن:|

آدم یاد این مامان بزرگا میافتاد که برای نوه هاشون قصه تعریف میکنن.

در کل صحنه ی جالبی بود که معاون مدرسه بشینه لقمه درست کنه اصن تو مغزم نمیگنجید یه همچین تصویری


تغییر

    خیلی هامون از وضعیتی که اکنون در آن هستیم چندان راضی نیستیم  و همواره به دنبال ایجاد تغییر در آن میباشیم.حال این تغییر چگونه میتواند صورت بگیرد؟

    اول از همه بهتر است بدانیم که مفهوم تغییر چیست؟به نظر من مفهوم تغییر یعنی ایجاد یک تفاوت در حال با آینده ی یک موضوع.حال این تغییر میتواند مثبت یا منفی باشد.

    تغییرات مثبت مانند اینکه برای مثال فردی که سالهای سال سیگار یا مواد مخدر مصرف می کرده اکنون پس از درمان دیگر سیگار مصرف نمیکند.اما یک تغییر میتواند جنبه ی منفی نیز داشته باشد؛برای مثال فردی که تا کنون هیچگونه سیگار یا موادی مصرف نمی کرده است اکنون به دلایلی به سمت مصرف آن رفته و به آن اعتیاد پیدا کرده است که خب این یک تغییر منفی می باشد.

    ما باید دلایلی منطقی و درست برای ایجاد یک تغییر داشته باشیم،دلایلی که نشان دهد این تغییر می تواند در یک سری مسائل به ما کمک کند و شرایط بهتری را فراهم کند.

    برای ایجاد یک تغییر فقط یک راه موثر وجود دارد:مرتبط ساختن احساس درد و رنج غیر فابل تحمل به الگوی قدیمی احساس لذت و خوشی به الگوی جدید.همچنین به جای استفاده از "باید تغییر کنم"از"حتما باید تغییرکنم"استفاده کنیم تا این تغییر یک تغییر همیشگی باشد نه کوتاه و موقت.*

    باید باور داشته باشیم که حالمان و وضعیتی که در آن قرار داریم مطلوب نیست و با ایجاد این تغییر میتوانیم وضعیت را به حالت مطلوب تغییر دهیم.که خود انگیزه ای برای ایجاد تغییر میباشد.

    برای ایجاد باور به یک تغییر میتوانیم با خود جنبه های مثبت تغییر و منفی عدم تغییر را بررسی کنیم.با این کار برای خود دلایلی برای ایجاد تغییر پیدا خواهیم کرد که در ما ایجاد انگیزه برای تغییر میکند.

    تغییرات قدرت بسیار بالایی دارند به صورتی که بعضی از تغییرات میتوانند زندگی فرد را رو به نابودی برده و یا برخی دیگر از تغییرات میتوانند زندگی دوباره و خوبی را به فرد دهند.این را باید بدانیم که ایجاد یا عدم تغییر هر دو دست خودمان است و این ما هستیم که تصمیم به ایجاد یا عدم تغییر میگیریم و هیچکس جز خود ما نمیتواند در درونمان ذره ای تغییر ایجاد کند.


1برای انشا باید با موضوع آزاد مینوشتیم که خب منم موضوع تغییر رو انتخاب کردم 

2 همش رو خودم نوشتم غیر از اون تیکش که ستاره زدم که اون رو از روی کتاب "بیداری غول درون آنتونی رابینز" نوشتم

3اگه اشکالی داشت خوشحال میشم بهم بگین تا درستش کنم:)

چالش گوگولی بلاگر

خب منم بالاخره عکسمو برای شرکت توی چالش گوگولی بلاگر پیدا کردم :))

بزنین به تخته یه وقت چش نخورم:دی

سه تا هزار بددددم!

مدرسمون امروز رو به خاطر روز دانش اموز جشن گرفت(میدونم 5 شنبس ولی خب مدرسمون دوست داشت امروز بگیره:/ )
صبح آزمون مرآت داشتیم که خب واقعا سوالاش چرت و پرت بود و... 
 سر زنگ ورزش یه توپ برداشتم (خییییلی خیییلی کم باد بود)بعد هی به دیوار شوت میزدم بعد طی یک حرکت زیبا رفت بین دو تا نرده گیر کرد:/
بعد یه توپ داغون دیگه برداشتم که اونم گیر کرد ولی خب نجات پیدا کرد بعد رفتم سمت یه دیوار دیگه که طی یک حرکت خیلی زیبا توپ به سوی آسمون رفت و از نرده ها گذشت و در آن سوی دیوار مدرسه یعنی خیابون فرود اومد:دی
بعد ساعت آخر به خاطر روز دانش آموز همه توی حیاط بودیم و هی خوردیم 
یکم هم آب بازی کردیم که بعد همون سیاره(معاونمون) اومد و گیر داد و یه سری از بچه ها هم رفته بودن توی دستشویی قایم شده بودن و سیاره هم وقتی فهمید رفت کلید رو آورد در رو قفل کرد تا اسماشون رو بنویسه(اه اه جوگیر خب حالا چی شده یکم اب بازی کردن دیگه:|| )
بعد وقتی خواستیم بریم بالا یه کیک و یه کادو هم دادن و وقتی بازش کردیم دیدیم که یه جوراب بسی زشت هستش 
حالا عکس العمل بچه ها:
+دالتون"خانمای گل جوراب دارم سه تا هزار بدددددم تازه روش اشانتیون کیک هم داره"
+بچه ها قرارمون آخر هفته بریم مترو اینا رو بفروشیم البته اگه کسی خرید:/
+واااای جوراب به این خوشگلی من که خیلی دوستش دارم اخه این کجاش زشته(با لحن مسخره )
+من میرم میدم مامانم میگم "مامان بیا ببین چه جورابی برات خریدم خیلی خوشگله:/ "
و کلی چیزای دیگه ینی من تو سلیقه ی کسی که اینا رو خریده موندم 
یه سری قرمز یه سری قهوه ای یه سری سفید 
قرمزاش که دیگه اصن هیچی با یه لبخند ملیح از کنارش رد میشیم:)
اینم عکسش..

خط خطی

تصویری که مشاهده میکنید حاصل سر رفتن حوصله و کلافه شدن استاد خیال است به خاطر اینکه 90 دیقه تمام هیچ کاری به جز گوش دادن به پرسش کلاسی درس عربی انجام نداده:/

دبیر عربیمون به شدت سخت گیره و خییییلی خیییییلی وحشتناک درس میپرسه

به طوری که امروز یکی از بچه ها هنو پرسش شروع نشده فقط به خاطر اینکه اسمشو دبیر گفته بود رفته بود اون جلو وایساده بود و فک میکرد گند میزنه گریه کرد:||| (البته بماند که همین بچه واسه نیم نمره هم گریه میکنه و اینکه همیشه میگه گند میزنم و نخوندم بعد میره واسه من رتبه یک کشور میشه:// )

بعد سر پرسش هم نباید کاری کنیم یا چیزی بنویسیم و من هم از اونجایی که واقعا نمیتونم این همه مدت سرجام بشینم و هیچ کاری نکنم اول توی کتاب عربی اسمم رو به شکل های مختلف کشیدم و بعد هم شروع کردم خط خطی کردن که نتیجش رو مشاهده میکنید(مردم حوصلشون سر میره میشینن طرحای مختلف میکشن اونوقت من نشستم خط خطی میکنم:|در این حد بچه هنرمندیم منD: )

بیشعوری تمام!!!

دیشب یه نفر زنگ زده به دوستم و اونم هنو الو نگفته طرف برگشته گفته" ترو خدا قطع نکن بزار حرفم رو بزنم "دوست بنده هم که خب فضول!هیچی نگفته تا بفهمه که طرف کیه و چیکار داره؟!

اون آقای محترم هم شروع کرده با غم و بغض حرف زدن و از این چرت و پرتا هس که عاشقا به هم میگن(عاخ که چه قدر بدم میاد)گویا ماجرا این بوده که دختره ول کرده رفته و این آقا هم اومده منت کشی و... 

حالا دوست بنده هم نکرده بگه آقای محترم اشتباه گرفتی و با بیشعوری تمام زده رو اسپیکر و همونشکلی که خییلی ریلکس در حال کار انجام دادن بوده گذاشنه طرف 20 دیقه تمامo__Oحرف بزنه اونم با حال خراب و تهش که طرف گفته"شیوا جون نمیخوای بزاری محسن صداتو بشنوه(اه اه چندش)"و این دوست بنده با پرویی تمام گفته ببخشید اشتباه گرفتید و سریع قطع کرده تا یه وخ چیز نامربوطی نشنوه

ینی واقعا بیشعوری تمامه که بزاری طرف 20 دیقه با حال داغون حرف بزنه و تو اون پشت از خنده کف زمین باشی 

من اگه جای طرف بودم یه 4 تا چک خوشگل میزدم دوستمو(البته این بهترین حالتشه)!والا!!

شما اگه جای اون مرده بودید چی کار میکردید؟!

........

Designed By Erfan Powered by Bayan