استاد خیال

توضیحات یک دانشجوی ترم اولی درباره ی هفته اول دانشگاه

مردم میرن دانشگاه بعد میان میگن این استاد خوب بود اون یکی ال بود اون بل بود بعد داداش من رفته بعد از یه هفته اومدم بهش میگم خب برادر من دانشگاه چطوره چه جوریاست؟! برگشته میگه:خیلی خوبه بزرگه تازه یه جایی هم پیدا کردیم عین جنگل میمونه پره دار و درخته (تا اینجاش که خب عادی بود منم هی منتظرم بیاد در مورد بچه ها و استادا بگه)کلاسمونم پره دختره. همشون خوبن ولی یکی هس موهاش فلانه (قشنگ با جزئیات بچه ها رو توصیف کرد برام (تا اینجاشم که خب مشکلی نبود)واااای نمیدونی چه دستشویی هایی داره آدم کیف میکنه(برادر من کیف؟! اخه اونجا هم جاست واسه کیف کردنo-o)شیراش که اصن نگو خیلی خوبه 

نه واقعا من اینو کجای دلم بزارم دریغ از یه کلمه حرف زدن درباره ی استاداشون به جاش تا شب داشت واسم دستشویی های دانشکده های مختلف رو تشریح میکرد تازه میگف ماله داشنکده (یادم نی کدوم کدوم رو میگف)باحال تره 

نه واقعا قراره این بشه وکیل مملکت نوچ نوچ نوچ

بهشت من

بهشت من جایی هس که توش هیچکس مریض نباشه هیچکس غمی نداره همه برای پیشترفت به هم کمک میکنن به جای اینکه همو زمین بزنن ست همو میگیرن بهشت من جایی هس که یه بچه دم شیشه ی ماشین ها واینمیسته تا بخاد پول بگیره بهشت من جایی هس که آدما به تفکرات و عقاید هم احترام میزارن بهشت من جایی هس که توش اختلاف طبقاتی وجود نداره و این عنوان های الکی که همه بهم میدن و آدما رو الکی بالا میبرن وجود نداره توی بهشت من همه به هم محبت میکنن و همه همیشه در حال خندیدن هستن در بهشت من کسی دیگری را قضاوت نمیکند و کسی سر دیگری را کلاه نمیگذارد 

مدرسه ای وجود ندارد و شما به طور خدادادی دانش بالایی دارید

بهشت من جوی هایی از آب میوه های مختلف درختانی از جنس شکلات و بوته هایی از جنس چیپس و پفک داره و کوه های بزرگی از جنس بستنی 

در بهشت من هرچه بخورید هیچ تغییری نمیکنید و پس باخیال راحت شیرینی بخورید

این بود بهشت من

--------------------------------------------------

با تچکرات از دالتون وارن

برهوت

ای کسانی که به اینجا سر میزنید آیا زشت نیست که بدون حرف از اینجا خارج میشوید؟!؟! واقعا خجالت نمیکشین نه واقعا خجالت نمیکشین نوچ نوچ نوچ

یه نظری لااقل بدید هم من بفهمم اینجا چه خبره اصن خوشتون اومد یا نه هم اینکه یه کم اینجا از برهوت بودن در بیاد(عجول هم خوتونید)

باشد که رستگار شوید

من باب آشنایی

خب سلام 

من نیلوفر هستم. اول دبیرستان(همون نهم هستش ولی من کلا بدم میاد بگم نهم همون اول دبیرستان باحال تره)هستم.

متولد بهمنم ولی نمیگم چندم تا مجبور شین 30 روز بهمن رو بهم تبریک بگینD:(عقده ای هم خودتونید)

هدف خاصی هم از بلاگ زدن نداشتم البته دلم میخاست با آدمایی در ارتباط باشم که نه من اونا رو از نزدیک بشناسم و نه اونا منو 

اینجا هم قراره کلی دری وری بنویسم 

ادبیاتم هم افتضاحه توقع نوشتن متن ادبیو اینا نداشته باشین 

خیلی خیلی خیال پرداز هستیم

امممممم فک نکنم دیگه چیزه خاصی باشه که باید بدونید

اهان البته خیلی دوست دارم آدم مرموزی باشما ولی خب نمیدونم چرا اینقد واسه همه رو هستم مثه همین الان که نیومده همه زار و زندگیمو ریختم رو 

فردا از همین مطلب از همه امتحان میگیرم وای به حال کسی که منو نشناسه کاری میکنم که خیلی خوب باهام به خصوص 4 تا انگشتای دستم آشنا بشه

سوالی بود درخدمتم

۱ ۲ ۳
Designed By Erfan Powered by Bayan