استاد خیال

کور به کور میگه ببین!

1.صب به خاطر آلودگی و اینکه میخواستن حرف بزنن رفتیم توی نماز خونه و از اونجایی که اکیپ دوستام زیادیم و نصفمون بودیم و نصفمون نبودن نتونستیم براشون جا نگه داریم و...(اینو گفتم تا بعد)

2.در تمام مدت که دبیر دفاعی داشت حرف میزد (همون صبح توی نمازخانه) با دالتون زمین خوندیم و من در همون حین  میخوردم و این در حالی بود که قرار بود اگه کتاب جلومون بود بگیرن ولی ما پرو تر از این حرفا هستیم خب!

بعد که تموم شد با دالتون شروع کردیم با آهنگ درس رو خوندن و در همون حال هم من روی کتاب میزدم! نمیدونم چرا بقیه یه جوری نیگامون میکردن که انگار دیوونه ایم:/

3.اصولا توی اکیپ ما از هر چار تا حرفمون پنج تاش تیکه هستش و من چند وقتیه با یکی به مشکل خوردم و دارم رگباری ازش تیکه میخورم و البته دلیلش هم نمیدونم!:/

از اونجایی هم که حوصله بحث ندارم تا الان جوابش رو ندادم ولی امروز نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و تیکه انداختم که خب چندان هم چیز خاصی نبود ولی خانم بهشون برخورد و پاشد رفت و همراه اون دو تا دیگه هم رفتن و(این سه تا همون نصفمون بودن که جا نموند براشون)بعد من به خاطر اینکه کار داشتم زود تر رفتم بالا و یهو از پشت اونا در اومدم و فهمیدم که خانما از این ناراحتن که جا براشون نگرفتیم و اگه اونا بودن برامون جا میگرفتن و چیزای دیگه 

داشتم فکر میکردم که یک:ما دخترا چه قدرلوسیم اه اه اه حالا یه جا بوده دیگه چندشا!!:///

دوما اینکه وقتی از چیزی خبر نداریم الکی پشت سرش حرف نزنیم!

4.با دالتون برای این ضرب المثل "دیگ به دیگ میگه روت سیاه"مدلای مختلف ساختیم.

در واقع دالتون اومد بگه ولی اشتباه گفت که کور به کور میگه ببین و خب ما هم ول نکردیم بازم براش ساختیم

+کور به کور میگه ببین!

++کر به کر میگه بشنو!

+++لال به لال میگه بگو!

++++و کلی چیزای دیگه که خب اونا یکم چرت شدن

5.سر زنگ ریاضی کلی آدم اومدن سر کلاس که میخواستن چیزی بدن به بچه ها و معلممون هم که خب حساسه روی اینکه کسی وسط زنگش نیاد دیگه داشت دیوونه میشد و وقتی نفر پنجم اومد در زد واقعا قیافش دیدنی بود و جالب اینجاست که بچه هامون میگن خانم بیخیال باد هستش!

نه اخه نابغه ها مگه باد میتونه در بزنه ها؟!؟:|||

ینی من واقعا نگران اینام! اینا دارن توی این ملکت تلف میشن:/




يكشنبه ۲۳ آبان ۹۵ , ۲۰:۰۵ مکاترونیک خودرو
موفق باااااااااااشی
سلامت باشید:)

(داشتم فکر میکردم که یک:ما دخترا چه قدرلوسیم اه اه اه حالا یه جا بوده دیگه چندشا)

خب من اینجا یه چیزی رو بگم که شاید مرهمی باشه بر این زخم!

من یک مشکلی دارم که باید خیلی آروم غذا بخورم، دکتر گفته، یعنی در حد 45 دقیقه طول میشکه، به این خاطر زودتر از همه دوستام میرم سلف و تنهایی غذا میخورم چون جالب نیس همه 10 دقیقه ای تموم میکنن بعد بشینن هی منو نگاه کنن! حالا از اول سال تا الان هرروز ما این مشکلو داریم که "هوی فکر میکنی چه خبره؟" "چرا تنها میری ما رو آدم حساب نمیکنی" "چرا فلان چرا بیسار" "چرا با ما نمیای خار داریم؟" یعنی حالم به هم میخوره از این کارا..

یا اینکه مثلا میگن امروز بریم درس بخونیم، خب یه مشکل پیش میاد و نمیتونی بری، یعنی فرداش صاف میکنن دهن آدمو با تیکه انداختن..

حالا جالب اینکه ما پسریم، تازه دانشگاه هم هستیم، تازه ارشد هم هستیم!! عمق فاجعه رو رسوندم؟؟

عمق فاجعه:/ رو کاملا درک کردم
به جای اینکه بپرسن دلیل این کار چی بوده پیش خودشون قضاوت میکنن و خب بعدش هم تیکه هاشون رو میندازن 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan